عدل الهی (اعتقادات)در آیات قرآن کریم، عادل بودن و قیام به عدل به عنوان یک صفت مثبت برای خداوند ذکر شده است یعنی در قرآن تنها به تنزیه خداوند از ظلم و ستم در آیات قرآن قناعت نشده است بلکه به طور مستقیم نیز صفت عدالت برای خداوند اثبات شده است چنانکه می فرماید: «شهدالله انه لا اله الا هو والملائکة واولوالعلم قائما بالقسط؛ خدا و فرشتگان و دارندگان دانش گواهی می دهند که معبودی جز خدای یکتا که بپادارنده عدل است، نیست». بنابراین از نظر اسلام، عدل الهی حقیقی است و عدالت از صفاتی است که قطعا باید خداوند را به آن موصوف نمود. فهرست مندرجات۲ - حکمت در لغت و اصطلاح ۳ - عدل الهی از دیدگاه حکمای اسلامی ۳.۱ - دیدگاه امام خمینی ۳.۲ - دیدگاه علامه طباطبایی ۳.۳ - دیدگاه استاد مطهری ۴ - عدل در اصطلاح متکلمان ۴.۱ - دیدگاه قاضی عبدالجبار ۴.۲ - دیدگاه سدید الدین حمصی ۴.۳ - نظر حکیم لاهیجی ۴.۴ - دیدگاه سایر متکلمان ۵ - جایگاه عدل در عقاید شیعه ۶ - عدل در آیات قرآن ۶.۱ - آیه ۲۸۶ سوره بقره ۶.۲ - آیه ۵۴ سوره یونس ۶.۳ - آیه ۵۴ سوره یس ۷ - علل عدل ۸ - حکمت در اصطلاح متکلمان ۸.۱ - حکمت عملی ۸.۲ - احکام و اتقان در آفرینش ۸.۳ - تنزه و پیراستگی ۸.۴ - غایتمند بودن افعال الهی ۹ - دلایل اثبات عدل الهی ۹.۱ - دلایل عقلی ۹.۲ - دلایل نقلی ۱۰ - نتیجهگیری ۱۱ - پانویس ۱۲ - منبع ۱ - معانی عدلدر فرهنگهای لغت عربی برای عدل معانی یا کاربردهایی ذکر شده است که مهمترین آنها عبارتند از: تعادل و تناسب، تساوی و برابری، اعتدال یا رعایت حد وسط در امور، استوار و استقامت. [۳]
شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۲، ص۷۵۳.
[۴]
شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج ۳، ص ۴۹۴.
[۵]
فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ص۵۱_۵۲.
میتوان گفت: جامع معانی یا کاربردهای یاد شده این است که هر چیزی در جایگاه متناسب خود قرار گیرد به گونهای که سهم مناسب و شایسته خود را از هستی و کمالات آن دریافت کند و به حق و سهم دیگران تجاوز نکند. بنابراین میتوان گفت: سخن امام علی (علیهالسّلام) که در تعریف عدل فرموده است: «العدل یضع الامور مواضعها» دقیقترین تعبیر در این باره است. عبارت: «وضع کل شیء فی موضعه و اعطاء کل ذی حق حقه» نیز که فلاسفه در تعریف عدل به کار بردهاند، بیانگر معنای یاد شده است.مولوی معنای مزبور را این گونه به نظم آورده و به تمثیل کشیده است: عدل چه بود؟ وضع اندر موضعش ظلم چه بود؟ وضع در نا موضعش عدل چه بود؟ آب ده اشجار را ظلم چه بود، آب دادن خار را [۹]
مثنوی معنوی، ص۱۱۶۹، چاپ نهم، دفتر ششم.
۲ - حکمت در لغت و اصطلاحدر کاربردهای لغوی واژه حکمت، استواری و منع از نقص و خلل و تباهی ماخوذ و مقصود است. چنان که لجام اسب را «حکمه» گویند، زیرا اسب را از سرکشی و حرکتهای ناموزون باز میدارد، شارع را بدان جهت مولی و حاکم گویند که مکلف را از انجام کارهای ناروا باز میدارد. قاضی را بدان جهت حاکم گویند که از ضایع شدن حق افراد و تعدی به حقوق دیگران جلوگیری میکند. تصدیق علمی را از آن رو حکم نامیدهاند که شک و تردید ذهن را برطرف میسازد. هرگاه چیزی از استواری و استحکام برخوردار باشد، از اختلال مصون خواهد بود. بنابراین، کلمه حکمت ملازم با خللناپذیری، استواری و استحکام است، خواه مربوط به علم باشد و خواه مربوط به عمل. [۱۰]
فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۱، ص۱۷۸.
۳ - عدل الهی از دیدگاه حکمای اسلامیعدل الهی از نظر حکیمان مسلمان آن است که خداوند در افاضه وجود و کمال به موجودات، قابلیّت و لیاقت آنها را نادیده نیانگاشته است. تناسب و موزونیّت از ویژگیهای نظام آفرینش است. در این نظام، توازن و تناسب پدیدهها در نظر آمده است. عدل به معنای برابری نیست. میان پدیدههای جهان بر اساس حکمت الهی تفاوتهایی وجود دارد که از برابری حکایت نمیکنند؛ امّا عادلانهاند. ۳.۱ - دیدگاه امام خمینیامام خمینی عدل را از صفات کمالی میداند که حق تعالی بر اساس آن نظام عالم را بنا کرده است. امام خمینی در نگاه عرفانی، اعتدال هر موجودی را مظهریت از اسمای الهی میداند؛ بدینمعنا که موجود، به صورت کامل و تمام، مظهر تمامی اسما یا صفات خداوند باشد؛ به گونهای که مظهریت از اسمی بر اسم دیگر غلبه نداشته باشد و مظهر همه اسما به صورت مساوی باشد. انسان کامل یکی از مظاهر و حقایق وجودی است که در او عدل مطلق و استقامت مطلقه به معنای مظهریت همه اسما و صفات الهی به صورت اعتدال تام و بر صراط مستقیم ظهور یافته است. [۱۴]
خمینی، روح الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۴۸-۱۴۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.
امام خمینی به عدل الهی از سه منظر توجه نموده است: ۱- عدالت در تکوین: عدل الهی اقتضا میکند که به هر موجودی کمال لایق آن را بدهد. امام از مصادیق عدالت تکوینی خداوند را یکسان بودن همه افراد بشر در هدف خلقت و نبود تفاوت میان انسانها میداند لذا، نور عدل الهی بر همه به صورت یکسان میتابد و تنها برتری افراد به تقوا است. ۲- عدالت در تشریع: امام خمینی با تاکید بر عدالت در تشریع خاطرنشان میکند که مقتضای عدالت این است که دین در بیان احکام و قوانین و بیان معارف و حقایق که مقصد اصلی ادیان الهی است، در اوج و کمال خود باشد در غیر این صورت نقص در شریعت و خلاف عدل الهی است. ۳- عدالت در جزا: عدل الهی اقتضا میکند خداوند افراد مطیع را پاداش و افراد عاصی را مواخذه کند؛ البته این مواخذه بر اساس ابلاغ و رسیدن احکام و تکالیف به بنده و فراهم بودن امکانات انجام فعل است و عقاب بندگان بدون ابلاغ احکام و ارسال رسل، خلاف عدالت الهی و حکم عقل است. [۱۸]
خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۴۸۴، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵
از اینرو از رو عدل الهی اقتضا میکند افرادی که مستضعف هستند و از مراکز تمدن دور بودهاند و هیچ آگاهی از اسلام ندارند و همچنین افرادی که بر اساس اعتقاد و اطمینان به صحت دین خود، اعمال و تکالیفی انجام دادهاند و به دین اسلام توجه نداشتهاند مشمول عذاب جهنم نکند. [۲۰]
خمینی، روح الله، دانشنامه امام خمینی، ج۷، ص۲۳۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۳.۲ - دیدگاه علامه طباطباییعلامه طباطبایی در تحلیل حقیقت عدل گفته است: حقیقت عدل عبارت است از: «اقامة المساواة و الموازنة بین الامور بان یعطی کل من السهم ما ینبغی ان یعطاه. فیتساوی فی ان کلا منها واقع فی موضعه الذی یستحقه؛ حقیقت عدل عبارت است از برقراری تساوی و توازن میان امور به گونهای که سهم شایسته هر یک بدان داده شود. در نتیجه، همگی در این جهت که در جایگاه شایسته خود قرار گرفته است، یکسان و برابرند.» آنگاه افزوده است: «از آنچه گفته شد، روشن گردید که عدل با حسن ملازمه دارد، زیرا حسن و زیبایی در امور به این است که هرچیزی به گونهای باشد که نفس انسان آن را بپسندد و مجذوب آن شود. بدیهی است قرار گرفتن هر چیز در جایگاه مناسب آن، مستلزم چنان زیبایی خواهد بود». ۳.۳ - دیدگاه استاد مطهریاستاد مطهری در میان معانی که برای عدل ذکر میکند، اصطلاح کلامی آن را این چنین مینویسد: «رعایت استحقاقها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت به آنچه امکان وجود یا کمال وجود دارد.» [۲۳]
مطهری، مرتضی،مجموعه آثار، ج ۱، ص ۸۱- ۸۲.
دیگر متکلمان عدلیه نیز این تعابیر را در تعریف اصطلاحی عدل به کار بردهاند. [۲۴]
عقاید استدلالی (۱)، ص ۱۶۶.
۴ - عدل در اصطلاح متکلمانموضوع عدل در علم کلام، فعل خداوند است و حقیقت آن همان حسن و نیکویی است. یعنی افعال خداوند همگی حسن و پسندیده است، و خداوند هرگز فعل نازیبا و ناپسند انجام نمیدهد و آنچه را که واجب و نیکوست ترک نمیکند، در این مورد به سخنان برخی از متکلمان میپردازیم: ۴.۱ - دیدگاه قاضی عبدالجبارقاضی عبدالجبار معتزلی (متوفای ۴۱۵ هـ) گفته است: «ما هر گاه خداوند را به عدل و حکمت وصف میکنیم مقصودمان این است که خداوند فعل ناروایی انجام نمیدهد، و آنچه را که واجب است ترک نمیکند، و همه کارهای او نیکوست» (نحن اذا وصفنا القدیم تعالی بانه عدل حکیم، فالمراد به انه لایفعل القبیح، او لا یختاره، و لا یخل بما هو واجب علیه، و ان افعاله کلها حسنة.). [۲۵]
معتزلی، عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ص۲۰۳.
۴.۲ - دیدگاه سدید الدین حمصیشیخ سدید الدین حمصی (قرن ششم هجری) در این باره گفته است: «سخن درباره عدل، سخن در افعال الهی است و این که همه افعال خداوند پسندیده و نیکوست و از قبایح پیراسته است و چیزی را که به مقتضای حکمت لازم است، ترک نمیکند. (الکلام فی العدل فی افعاله تعالی، و انها کلها حسنة، و تنزیهه عن القبائح و عن الاخلال بالواجب فی حکمته)» ۴.۳ - نظر حکیم لاهیجیحکیم لاهیجی نیز گفته است: «مراد از عدل اتصاف ذات واجب الوجود است به فعل حسن و جمیل و تنزه اوست از فعل ظلم و قبیح. بالجمله همچنان که توحید، کمال واجب است در ذات و صفات، عدل کمال واجب است در افعال». [۲۷]
لاهیجی قمی، ملاعبدالرزاق، سرمایه ایمان، باب دوم.
دیگر متکلمان عدلیه نیز نظیر این تعابیر را در تعریف عدل به کار بردهاند.۴.۴ - دیدگاه سایر متکلمانمتکلمان عدلیه (اعم از شیعه و معتزله) اذعان دارند که در توحید و عدل وامدار [[|امام علی (علیهالسّلام)]] میباشند. تعریفی را که آنان برای عدل الهی ذکر کردهاند در حقیقت برگرفته از سخنی است که امام علی (علیهالسّلام) در این باره دارند. از آن حضرت از توحید و عدل سؤال شد. در پاسخ فرمود: التوحید الا تتوهمه، و العدل الا تتهمه؛ توحید آن است که درباره خداوند با وهم و پندار داوری نکنی، و عدل آن است که خداوند را به کارهای ناروا متهم نسازی». (شایسته است در شرح این سخن امام به شرح ابن ابی الحدید، و شرح ابن میثم بحرانی بر نهج البلاغه رجوع شود.) نظیر این سخن از امام صادق (علیهالسّلام) نیز روایت شده است، چنان که فرموده است: «اما التوحید فان لا تجوز علی خالقک ما جاز علیک، و اما العدل فان لا تنسب الی خالقک ما لامک علیه؛ توحید آن است که صفات نقص و حاجت را که بر تو رواست به خدا نسبت ندهی، و عدل آن است که آنچه خداوند انجام آن را برای تو ناپسند دانسته است، به خداوند نسبت ندهی.» ۵ - جایگاه عدل در عقاید شیعهعدل همانند علم، قدرت،حکمت و... از صفات الهی است؛ ولی در تشیع از اصول مذهب به شمار میآید و مباحث مفصّلی از علم کلام را به خود اختصاص داده است. برخی صاحبنظران معتقدند از آن رو عدل چنین جایگاهی در اصول عقاید شیعه یافته است که فرقههای اسلامی بنا به دلایلی حسّاسیّتی ویژه بدان داشته و درباره آن به اختلافات فراوانی افتادهاند. [۳۰]
پیام قرآن، ج۴، ص۴۱۸.
امّا برخی دیگر بر آنند که ریشه اهمیّت عدل را در آموزههای قرآن باید یافت. قرآن کریم، با صراحت، نظام هستی را بر عدل و درستی و توازن و استحقاقها و قابلیّتهای آفریدگان استوار میداند.۶ - عدل در آیات قرآنآیات قرآنی، توحید و معاد و نبوت و نیز آرمانهای فردی و اجتماعی را عدالتمحور میشمارند. این رویکرد قرآن، نگاه انسان به هستی را صورتی ویژه میبخشد و گونهای خاصّ از جهانبینی میآفریند و معیارهایی عادلانه برای حرکت فرد و جامعه انسانی پی میریزد. بدین سان، علّت بنیادی اهمیّت عدل در تعالیم و عقاید شیعی، بیگمان آموزههای قرآنی است هر چند چالشهای نظری مسلمانان در این موضوع را نیز نباید بی تأثیر شمرد. [۳۳]
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۶۵-۵۹.
۶.۱ - آیه ۲۸۶ سوره بقرهقرآن کریم میفرماید: «لا یُکِّلَفُ اللهُ نفساً الّا وسعَها». خداوند هیچ انسانی را بیش از توانش تکلیف نمیکند. پس علت دوم عدل الهی، یعنی رعایت حقوق دیگران هم به آن است که خداوند با توجه به توانایی و تلاش اختیاری فرد، درباره او قضاوت کرده، او را به استحقاق ـ پاداش یا مجازات ـ برساند. در این خصوص دو آیه شایان توجهاند: ۶.۲ - آیه ۵۴ سوره یونسآیه اول بیان میدارد که گناهکاران بنابر عدل به مجازات خواهند رسید: «... وَقُضیَ بَینَهُم بِالقِسطِ وَهُم لا یُظلَمون». ... در میان آنها (گناهکاران) به عدالت داوری میشود و ستمی بر آنها نمیرود. ۶.۳ - آیه ۵۴ سوره یسآیه دوم نیز متذکر میشود که سرانجام بر اساس عدالت الهی، نیکوکاران به پاداش و گناهکاران به کیفر اعمال خود میرسند: «فَالیَومَ لا تُظلَمُ نَفس شیئاً وَلاتُجزُونَ الّا ما کُنتُم تَعلَموُن». امروز به هیچکس ذرهای ستم نشود، و جز آنچه عمل کردهاید، جزا داده نمیشوید. ۷ - علل عدلبرای عدل میتوان دو علت در نظر گرفت: أ. انجام دادن کار حکیمانه؛ ب. رعایت حقوق دیگران. بر اساس این دو علت، لازمه عدل خداوند، برابر قرار دادن همه انسانها یا همه اشیاء نیست؛ مثلًا معلم عادل کسی نیست که همه شاگردان را ـ کوشا و ناکوشا ـ یکسان تشویق یا توبیخ کند؛ بلکه معلم عادل کسی است که هر یک از شاگردان را به اندازه استحقاق و لیاقت او تشویق یا توبیخ کند. همچنین مقتضای حکمت و عدل الهی این نیست که همه مخلوقات را یکسان بیافریند. مقتضای حکمت آفریدگار این است که جهان را بهگونهای بیافریند که بیشترین خیر و کمال بر آن مترتب گردد و موجودات مختلف را، که اجزا و اندام متفاوت دارند، بهگونهای بیافریند که با هدف نهایی خلقت خویش ـ کمال نهایی ـ سازگار باشند. از طرفی مقتضای حکمت و عدل الهی این است که هر انسانی را به اندازه توانش تکلیف دهد و بر اساس اعمالی که انجام میدهد، او را پاداش یا مجازات کند. ۸ - حکمت در اصطلاح متکلمانواژه حکمت در بحثهای کلامی در موارد ذیل به کار رفته است: ۸.۱ - حکمت عملیحکمت علمی: و آن عبارت است از برترین علم به برترین معلوم، که مصداق آن علم خداوند به ذات و افعال خویش است. «ان الحکمة عبارة عن معرفة افضل المعلومات بافضل العلوم، فالحکیم بمعنی العلیم». [۳۷]
رازی، فخر الدین، شرح اسماء الله الحسنی، ص۲۷۹_ ۲۸۰.
۸.۲ - احکام و اتقان در آفرینشاحکام و اتقاق در آفرینش و تدبیر جهان. «حکیم فعیل بمعنی مفعل، کالیم بمعنی مؤلم، و معنی امر احکام فی حق الله تعالی فی خلق امر اشیاء اتقان التدبیر فیها و حسن التقدیر بها». [۳۸]
رازی، فخر الدین، شرح اسماء الله الحسنی، ص۲۷۹_ ۲۸۰.
آیه کریمه «الذی احسن کل شیء خلقه» ناظر به این معنای حکمت است. علامه حلی معنای یاد شده از حکمت را چنین بیان کرده است: «حکمت گاهی به معنی معرفت اشیاء است، و گاهی به معنی انجام کاری به وجه تکمیل و احسن، و چون هیچ معرفتی برتر از معرفت خداوند نیست، پس خداوند به هر دو معنی حکیم است.» [۴۰]
علامه حلی، کشف المراد، مقصد سوم، فصل سوم.
۸.۳ - تنزه و پیراستگیتنزه و پیراستگی فاعل از افعال قبیح و ناروا: فخر الدین رازی در این باره گفته است: «الثالث: الحکمة عبارة عن کونه مقدسا عن فعل مالا ینبغی؛ سومین معنای حکمت عبارتست از تقدس خداوند از انجام آنچه نارواست». آن گاه دو آیه ذیل را شاهد آورده است. ۱. «ا فحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون». ۲. «و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلا». ۸.۴ - غایتمند بودن افعال الهیغایتمند بودن افعال الهی. حکیم لاهیجی فصل پنجم از مباحث عدل الهی را به بیان حکمت الهی به معنی یاد شده اختصاص داده و گفته است: «بدان که اگر افعال خدای تعالی راغرض نبودی، هر آینه عبث بودی، و صدور عبث از واجب الوجود، ممتنع است». ۹ - دلایل اثبات عدل الهی۹.۱ - دلایل عقلیالف)بنابر اصل حسن و قبح، ظلمقبیح است و خداوند حکیم از فعل قبیح، پاک است؛ زیرا فعل قبیح سزاوار ملامت است و حکیم به چنین فعلی دست نمییازد. ب)ریشههای ظلم در نیازمندی، جهل، خودخواهی، ضعف، انتقامجویی و حسد است و این صفات گونهای نقصاناند و به ساحت ذات الهی، هیچ نقصی راه ندارد؛ زیرا او کمال مطلق است. از خداوند جز خیر، عدالت، رأفت و رحمت سر نمیزند و کیفری که به بدکاران میرسد، بازتاب عمل خود آنان است. ۹.۲ - دلایل نقلیآیات و روایات پرشماری بر عدالت الهی گواهی میدهند و به صراحت و اشارت، ذات مقدس او را از ظلم و ستمکاری تنزیه میکنند. [۵۱]
امام علی علیهالسلام، نهج البلاغه، خ۱۸۵.
[۵۲]
امام علی علیهالسلام، نهج البلاغه، خ۱۹۱.
[۵۳]
امام علی علیهالسلام، نهج البلاغه، خ۲۱۴.
۱۰ - نتیجهگیریاز آنچه درباره حقیقت عدل و حکمت در اصطلاح متکلمان بیان گردید این نتیجه به دست آمد که کاربردهای حکمت در کلام اعم از کاربردهای عدل است، زیرا حکمت شامل علم هم میشود، ولی عدل مربوط به افعال الهی است. و از طرفی، سومین کاربرد حکمت در کلام با معنای عدل در علم کلام برابر است، زیرا مفاد هر دو این است که افعال خداوند از هر گونه قبح و زشتی منزه و پیراسته است. به عبارت دیگر، هر دو معنا مربوط به قلمرو عقل عملی است. یعنی حوزه بایدها و نبایدها را در بر میگیرد. بنابراین کاربردهای حکمت در حوزه افعال الهی نیز اعم از کاربردهای عدل در علم کلام است. آری، میتوان حکمت به معنی احکام و اتقان در فعل را به گونهای به حکمت به معنی تنزه فعل از آنچه نارواست بازگرداند، زیرا عدم احکام و اتقان فعل نیز برای فاعل دانا و توانا و حکیم پسندیده نیست. چنان که حکمت به معنی غایتمند بودن فعل نیز از مصادیق معنای سوم (تنزه از فعل قبیح است). این ارتباط و پیوستگی عدل و حکمت در علم کلام موجب شده است که متکلمان معمولا این دو واژه را با یکدیگر به کار برده و در بحث عدل الهی آن دو را با هم ذکر کنند. عبارت «العدل» در تعابیر متکلمان شایع و رایج است. ۱۱ - پانویس۱۲ - منبع• سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تعریف عدل الهی»، تاریخ بازیابی۱۳۹۵/۰۲/۲۱. • پژوهشکده تحقیقات اسلامی، فرهنگ شیعه، ص۳۳۴، انتشارات زمزم هدایت. • عدل الهی، محمدتقی رکنی لموکی. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی ردههای این صفحه : اصطلاحات کلامی | افعال الهی | حکمت الهی | خدا شناسی | دیدگاه های کلامی امام خمینی | عدل الهی | کلام اسلامی | مقالات اندیشه قم
|